شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا . . . ؟
تا کی . . . ؟
برای چه. . . ؟
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد
من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
آن کس گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفاییها بگو
که در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا؟
شاید به رسم و عادت پروانگی مان
باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
دعا کردم . . . دعا . . . !!!
بقیه در ادامه
سـکـــــــه ی زنـدگـیم شـیـــــــر نـدارد
امــــــــا
هـمـیـن خـطی کـه مـــرا بـه تــو وصل نـگـه مـی دارد را بسیـــــار دوســت مـی دارم
******************
بی خودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود
بی خودی حرص زدیم سهممان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم ؟؟؟
********************
دلم پُر است
پُـــرِ پُـــرِ پُـــر. . .
آنقــــــدر که گاهی اضافه اش، از چشمانم می چـــــکد
زندگی به من آموخت . . .
آدمها نه دروغ می گویند
نه زیر حرفشان می زنند . . . !!
اگرچیزی می گویند صرفا " احساسشان " درهمان لحظه ست . . . !!
نباید رویش حساب کرد . . . !!
*******************
از هیاهوی زمین بیزار شده ام . . .
سهراب قایقت جایی برای من دارد؟!!!
صبر کن ای سهراب . . .!!! قایقت جا دارد . . .!؟؟
آری تو راست می گویی آسمان مال من است
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین ، مال من است
اما سهراب تو قضاوت کن . . . بر دل سنگ زمین جای من است!!!
من نمی دانم که چرا این مردم ، دانه های دلشان پیدا نیست.
صبر کن ای سهراب . . .!!! قایقت جا دارد . . . !؟؟
من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم
*****************
سیب دلم . . .
لک زده است
برای عطر دستانت !
گمم نکن !!
قول . . .
که گوشه ی حافظه ات . . .
آرام بنشینم !
بگذار بمانم !. . .
آرام گوشه حافظه ات فقط
********************
به سراغ من اگر می آیی
تند و آهسته چه فرقی دارد ؟!
" تــــو " به هر جور دلت خواست بیا !
مثل سهراب دگر . . .
جنس تنهایی من چینی نیست ،
که ترک بردارد
مثل آهن شده در تنهایی
چینی نازک تنهایی من
********************
خنده اش به من رسید،
لب هایش به دیگری . . .
****************
*******************
دیگر به خلوت لحظه هایم عاشقانه قدم نمی گذاری،
دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی بینمت .
سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام .
من مبهوت ماندم که چگونه این همه زمان را صبورانه گذرانده ای!؟
من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید . . .
دیگر زبانم ازگفتن جملات هراسیده است.
و دستهایم بیش از هر زمان دیگرنام تو را قلم می زنند،
و در این سایه سار خیال با زیباترین رنگها چشمهایت را به تصویر می کشم،
نگاهت را جادویی می کنم که شاید با دیدن تصویر چشمهایت جادو شوی .
می خواهمت هنوز ؟؟؟
گاه چنان آشفته و گنگ می شوم که تردید در باورهایم ریشه می دواند ،
اما بازهم درآخرین لحظه تکرارمی کنم که حتی اگر چشمانت بیگانه بنگرد ،
می خواهمت هنوز، حتی اگر دستانت مرا جستجو نکنند.
هیچ بارانی قادر نخواهد بود تو را از کوچه اندیشه هایم بشوید.
و اینها برای یک عمر سر خوش بودن و شیدایی کردن کافی است.
به گمانم در ورای این کلمات می خواستم بگویم که :
دلتنگت شده ام به همین سادگی . . .
*******************
یاد قلبت باشد , یک نفر هست که اینجا
بین آدمهایی , که همه سرد و غریبند
تک و تنها به تو می اندیشد
و دلش از دوری تو دلگیر است
مهربانم ای خوب . . .
یاد قلبت باشد ,یک نفر هست که چشمش
به رهت دوخته بر در مانده
و شب و روز دعایش این است
زیر این سقف بلند, هر کجایی هستی , به سلامت باشی
و دلت همواره ,محو شادی و تبسم باشد
مهربانم ای خوب . . .
یاد قلبت باشد
یک نفر هست که دنیایش را
همه ی هستی و رویایش را, به شکوفایی احساس تو پیوند زده
و دلش می خواهد, لحظه ها را با تو , به خدا بسپارد
مهربانم ای خوب . . .
یک نفر هست که تنها با تو
تک و تنها , با تو
پر اندیشه و شعر است و شعور
پر احساس و خیال است و سرور
مهربانم این بار , یاد قلبت باشد
یک نفر هست که با تو
به خداوند جهان نزدیک است
و به یادت هر صبح , گونه سبز اقاقی ها را
از ته قلب و دلش می بوسد . . .
*******************
******************
تا تو رفتی همه گفتند:
" از دل برود هر آنکه از دیده برفت "
و به ناباوری و غصه ی من خندیدند . . .
آه ای رفته سفر که دگر باز نخواهی برگشت
کاش می آمدی و می دیدی
که در این عرصه دنیای بزرگ
چه غم آلوده جدایی هایی ست
و بدانی که . . .
از دل نرود هر آنکه از دیده برفت . . .
************************
دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،
گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،
دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛
کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!
یا مهدی (عج)
**********************
********************
سلام عزیزم
با تو نیستم تو نخوان با خودم زمزمه میکنم.
من خوبم . . . من آرامم . . . من قول داده ام .
فقط کمی تو را کم آورده ام یادت هست؟
میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟
واژه کم می آورم برای گفتن دوستت دارم ها!
حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند.
با این همه واژه چه کنم؟ تکلیف این همه حرف نگفته چه می شود؟
باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم. باید خوب باشم .
من خوبم . . . من آرامم . . . من قول داده ام. فقط کمی بی حوصله ام .
آسمان روی سرم سنگینی میکند. روزهایم کش آمده
هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم باز سر از کوچه دلتنگی در می آورم.
روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند.
چون من خوبم . . . من آرامم . . . من قول داده ام .
تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد .
اما شبها . . . وای از شبها هوای آغوشت دیوانه ام میکند.
موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند.
تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند.
کاش لااقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم . . .
********************
من اعتراف میکنم خسته ام
از تمام روزهای تکراری خسته ام
از روزهای بی قراری خسته ام
از روزهای انتظار خسته ام
از در و دیوار خسته ام
حتی از پنجره هم
از باران خسته ام
از پاییز
از برگ های طلایی که بی صدا می میرند
از عابران شکسته دل
از پرنده های قفسی
از غم ، از عشق ، از خاطره ، از اصرار از انتظار
از این سکوت مرگبار
من خسته ام از خودم ، از تو، از او
از همه
ای آدمیان این صدای من است
بشنوید که من با تمام وجودش فریاد می زند
خسته ام . . .
******************
***********************
اگر چه میدانم حالا از من چیزی یادت نیست
اما من خوب تو را به یاد دارم . . .
به همان زیبایی همیشگی
به همان مهربانی
چشمانت که چه آسان قلبم را میلرزاند . . .
من تو را همیشه دوست داشتم هنوز هم دارم اما . . .
اکنون میان ما فاصله هاست . . .
تمام لحظاتم مملو از عطر توست اما تو کجایی ؟
شاید من خیلی زود باور کردم بودنت را
کاش میدانستی دلم چه آرزوهایی داشت برایت
کاش کسی فریاد مرا در سکوتم بشنود . . .
که من هنوز هم عاشقت هستم
******************
به ناچار از چیزهایی که دوستشان داشتیم ، دل کندیم و جدا شدیم . . .
حالا ببین چقدر در این مصیبت حرفه ای هستیم ؛
که جدایی نادر از سیمینمان در کل دنیا اسکار میبرد . . .!
اینجا ایران است ؛ پر از نادر ، پر از سیمین ! پر از جدایی . . .
و اصغر فرهادی خون خورد ؛ تا مارا روایت کند . . . !!!
**************************
من عاشق بارونم
تمام درد هایم را جمع میکنم و پشت پنجره اتاقم به انتظار مینشینم
تا آسمان دلش برایم بسوزد و ببارد . . .
وقتی بارون میاد من درد هایم را با خود به زیر بارون میبرم
و انقدر اشک میریزم که دیگر اثری از درد نمی ماند
گریه هایم را فقط باران میبیند و اشکهایم را فقط قطرهایش میشوید
چقدر سبک میشوم وقتی کوچه های شب را
زیر بارون قدم میزنم وبا آسمان همدردی میکنم
وقتی به خانه بر میگردم مادرم سراسیمه با حوله به سراغم می آید و
می گوید زیر بارون نرو مریض میشی . . .
غافل از اینکه
همین باران مرهم دردهای من است . . .
***********************
کاش می دانستی، من سکوتم حرف است،
حرف هایم حرف است،
خنده هایم، خنده هایم حرف است.
کاش می دانستی،
می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.
کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،
کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند،
یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.
من کمی زودتر از خیلی دیر،
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.
تو نترس، سایه ها؛ بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.
کاش می دانستی،
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،
در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.
تازه خواهی فهمید
مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.
واقعا یکی از قشنگترین شعرهایی بود که ت حالا خوندم..مرسی
سلام متن قشنگی بود
ببین من یه وب جدید درست کردم خوشحال میشم سر بزنی
با تبادل لینک موافقی؟
اگه موافقی بیا وبم و بگو